گرگ های مرسی فالز-جلد اول
برای سالها، گریس گرگ ها را در جنگل پشت خانه اش نظاره کرده بود. یک گرگ چشم زرد - گرگ او - حضور هراس آوری دارد که مثل این می ماند که گریس نمی تواند بدون این احساس زندگی کند. در این اثناء، شخصی به نام سَم دو زندگی دارد: در زمستان، درختان یخ زده، حمایت گروه و، همراهی خاموش یک دختر نترس. در تابستان، چند ماه ارزشمند انسان بودن... تا زمانی که سرما دوباره او را وادار به تبدیل شدن کند.
حالا، گریس با یک پسر چشم زرد ملاقات می کند که سیمای آشنایش او را از نفس می اندازد. این گرگ اوست. باید باشد! اما همچنان که زمستان نزدیک می شود، سم باید برای انسان باقی ماندن بجنگد - یا ریسک از دست رفتن خودش، و گریس را به جان بخرد.
نظرات شما عزیزان: